موارد استفاده از این ضرب المثل:
۱- هر وقت کسی کاری کند که کارش دو فایده متفاوت داشته باشد میگویند با یک تیر دو نشانزده است.
۲- در مورد افرادی است که با کمترین امکانات بهترین کارها را انجام میدهند.
۳- یعنی کاری انجام داد که در یک لحظه چندسود نصیبش شده و همزمان مشکلاتی را از میان برد.
داستان ضرب المثل:
ریشه این ضرب المثل در زبان فارسی به زمانی بر میگردد که یکی از دانشمندان و جغرافیدان بزرگ ایران به نام “ابن جوزی” با استفاده از قلم نی و دوات مشغول نوشتن کتابهایش بود. این دانشمند بزرگ و شهیر ایرانی در طول سالهای عمرش کتابهای زیادی نوشت و از قلم نیهای زیادی برای این کار استفاده کرد؛ استاد برای استفاده از قلم نی باید آنها را میتراشید تا بتواند با قلم نی نوک تیز نوشتههای خود را به رشته تحریر در آورد.
ابن جوزی در طول سالیان زیادی که مشغول نویسندگی با این روش بود، این تراشهها را در کیسههایی جمعآوری میکرد و در زیرزمین خانهاش آنها را نگهداری میکرد. پس از فوت ابن جوزی و زمانی که شاگردان استاد برای گرم کردن آب جهت غسل دادن او دنبال هیزم میگشتند و به دنبال توصیه همسر ابن جوزی برای اجابت وصیت متوفی مبنی بر استفاده از تراشههای انبار شده برای گرم کردن آب، شاگردان وی متوجه شدند که زیر زمین خانه استاد پر از این تراشههای قلم نی است که حاصل چندین سال زحمت و تلاش استاد و فعالیت او برای کتابت نوشتههایش میباشد. ابن جوزی با این کار خواست شاگردانش را متوجه رنج و زحمت دوران زندگیاش برای نوشتن کتابهایش کند.
ضرب المثل مورد بحث ما پس از این ماجرا بود که توسط یکی از شاگردان استاد مورد استفاده قرار گرفت و گفت: استاد با این کار نشان داده که چقدر برای نوشتن این کتابها زحمت کشیده و در واقع با یک تیر دو نشان را مورد هدف قرار داده است؛ هم خواسته به کسی برای تهیه آب گرم مورد نیاز برای غسل دادنش زحمت ندهد و هم خواسته با این کار خلاصه زندگی کاری خود و زحماتی را که برای نوشتن کتابهایش کشیده به شاگردانش نشان دهد.
در زبان چيني نيز چنگ يويي به همين منظور استفاده ميشود.
داستان يك تير و دو نشان در فرهنگ چيني:
در زمان قديم كه چين به دو سرزمين شمالي و جنوبي تقسيم ميشد، در شمال چین، یک مأمور نظامی به نام چانگسون شنگ وجود داشت. او در تیراندازی بسیار برجسته بود. به همین دلیل، دولت او را برای حفاظت و همراهي یک شاهزاده به قبیله ترک مغول به سمت شمال غرب چين فرستاد. شاهزاده به آن قبيله ميرفت كه براي تحكم روابط سياسي با يكي از سران قبيله ازدواج کند. پادشاه قبیله مغول كه از مهارتهاي چانگسون شنگ بسيار شگفت زده شد و او را نزد خود نگه داشت.
یک روز، پادشاه مغول به همراه چانگسون شنگ دو عقاب بزرگ را در آسمان دید که در حال رقابت برای یک تکه گوشت بودند. او از چانگسون شنگ خواست تا این به آن دو عقاب تير اندازي كند و آنها را به زمين بياندازد.
چانگسون شنگ ماموریت را قبول کرد، زه کمان خود را کشید و یک تیر را به سمت آسمان پرتاب کرد. به شگفتی همگان، او موفق شد همزمان دو عقاب به زمين بزند. این داستان معروف به “یک تیر دو نشان” شد و به عنوان نمادی برای داشتن مهارتهای برجسته و دستیابی به دو هدف با یک اقدام شهرت یافت.